رد پا

ساخت وبلاگ

خر مقدس تر از ابلیس بود! او که نه خودش رستگار شد،و نه گذاشت ما طعم رستگار بودن را تجربه کنیم!اول دل خوش بودیم به این که به دیوار محکمی تکیه داده ایم،اما غافل از این که او قدرت نگه داشتن خود را هم نداشت،زود خودش را گم کرد و رنگ عوض نمود،هم از اصل افتاد و هم از اسب،ای کاش فقط خودش رستگار نمی شد،سپاهی از خرخاکی ها راهم به دنبال خودش به چاه ویل کشاند، هدفش صعود بود اما سقوط کرد! .... + نوشته شده در یکشنبه چهارم مهر ۱۳۹۵ ساعت 13:40 توسط بهزاد پودات  |  رد پا...ادامه مطلب
ما را در سایت رد پا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : epoodat7 بازدید : 7 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 20:17

با سلام دوباره به جمع وبلاگ نویس ها آمدم محسن از حالا شعرهایم را تو وبلاگ ببین و نظر بده رد پا...
ما را در سایت رد پا دنبال می کنید

برچسب : احوال پرسی,احوالپرسی به زبان کردی,احوالپرسی رسمی,احوالپرسی به انگلیسی,احوالپرسی عاشقانه,احوالپرسی عربی,احوالپرسی ترکی,احوالپرسی به زبان ترکی,احوالپرسی به زبان عربی,احوالپرسی به زبان انگلیسی, نویسنده : epoodat7 بازدید : 9 تاريخ : دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت: 4:20

می آید از سمت غربت ،آدینه ای سبز وزیبا     مردی که دارد عبایی روشن تر از رنگ دریاباکوله باری  پر از گل می آید از آسمان ها        آرامشی ناب و خالص در چشم هایش هویداخط می زند جمعه ها را وقتی که می آید از راه      می آورد عاقبت او تقویم زیباتری راپرمی شود جمعه ها از لبخند سرشار باران         گل می کند روی لب ها لبخند ما صبح فردا شاید که این جمعه باشدروزی که او خواهد آمد     مانند هر جمعه آری باید که برخیزم از جا  (می آید از سمت غربت) وام گونه ای است از شعر استادم محمد علی مجاهدی (پروانه)، رد پا...ادامه مطلب
ما را در سایت رد پا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : epoodat7 بازدید : 15 تاريخ : چهارشنبه 7 مهر 1395 ساعت: 1:10

میان سرفه های خشک و قرص های بی اثر        لبی به قصه باز کن برای دخترت پدرتو را به روی دفترم شبیه شمع می کشم            شبیه شمع روشنی که سوخته است از دو سرهمیشه فکر پر زدن تو را رها نمی کند         ولی چگونه می پرد پرنده ای بدون پر؟دلت گرفته ابر من ببار تا سبک شوی        ببار روی دشت زخم آی ابر بی ضررهنوز پی نبرده ام به راز این ستاره ها     تو خواب می روی و من کنار تخت تا سحر...همیشه فکر می کنم چرا اضافه می شود   به جمع این ستاره ها ستاره های بیشتردوشنبه ها که می شود دلم چه شور می زند    برای اتفاق بد ویا برای یک سفرمزاحمت نمی شوم فقط بدان که دخترت      ن رد پا...ادامه مطلب
ما را در سایت رد پا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : epoodat7 بازدید : 14 تاريخ : چهارشنبه 7 مهر 1395 ساعت: 1:10

ابری تر از ابرم که باور می کند من را       تاکی تحمل باید این زخمی ترین تن راعمریست از نیرنگ دریا سخت دلتنگم     از این به بعد او دارد آری حکم دشمن رادریا خودت را جای من بگذار می فهمی   معنای هی بیهوده در خود راه رفتن رادلواپسی در چشم هایم موج می زد موج   اما تو نشنیدی از این حلقوم شیون راتاریک شد دنیا برایم لحظه ای کوتاه        انگار در چشمم فرو بردند سوزن راحس می کنم آواز می خواند کسی در باد    پیچانده در گوشم طنینی بس مطنطن راچون ارگ بم از هم فرو پاشیده ام دریا      آخر شکستی خرد کردی مرد نشکن را رد پا...ادامه مطلب
ما را در سایت رد پا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : epoodat7 بازدید : 8 تاريخ : چهارشنبه 7 مهر 1395 ساعت: 1:10

با سلام خدمت دوستان عزیزم

از امروز در سایت فیس نما مشغول فعالیت شده ام در صورت تمایل به سایت فیس نما مراجعه نمایید.

 

رد پا...
ما را در سایت رد پا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : epoodat7 بازدید : 17 تاريخ : چهارشنبه 7 مهر 1395 ساعت: 1:10

خر مقدس تر از ابلیس بود! او که نه خودش رستگار شد،و نه گذاشت ما طعم رستگار بودن را تجربه کنیم!اول دل خوش بودیم به این که به دیوار محکمی تکیه داده ایم،اما غافل از این که او قدرت نگه داشتن خود را هم نداشت،زود خودش را گم کرد و رنگ عوض نمود،هم از اصل افتاد و هم از اسب،ای کاش فقط خودش رستگار نمی شد،سپاهی از خرخاکی ها راهم به دنبال خودش به چاه ویل کشاند، هدفش صعود بود اما سقوط کرد! ....

رد پا...
ما را در سایت رد پا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : epoodat7 بازدید : 11 تاريخ : چهارشنبه 7 مهر 1395 ساعت: 1:10

گاهی وقت ها نوشتن آنچنان سخت می شود  که احساس میکنی کسی دست نه ، پا روی حلقومت گذاشته ، نوشتن از آنهایی که ازشان توقع داشتی ولی غلط بود آنچه می پنداشتی بسیار سخت است ، خیلی درد دارد از کسانی بنویسی که ایمانشان ملاتی از چرک و خون شده است ، روزی به داشتنشان افتخار می کردی ولی حالا از داشتنشان سرافکنده ای، از بوی تعفنشان بیزاری و نمی خواهی در شهری نفس بکشی که آنها هستند، هرچه جملاتی را کش می دهم تا شاید بتوانم نامشان را بنویسم قادر نیستم ،اما چاره ای نیست بگذار مقطع بنویسم چون این ها انسان نیستند که بشود نامشان را سرهم و کامل نوشت ، گرگ هایی هستند در لباس رد پا...ادامه مطلب
ما را در سایت رد پا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : epoodat7 بازدید : 14 تاريخ : چهارشنبه 7 مهر 1395 ساعت: 1:10